درس ایثار و فداکاری مردم تبریز این بار در جشن گلریزان
- شناسه خبر: 3782
- تاریخ و زمان ارسال: 31 فروردین 1401 ساعت 10:06
- نویسنده: فرزاد آقایی
گزارش از خانم طیبه شایان
دستان پرمهر پیر و جوان و کودک برای مددرسانی به زندانیان دربند به سوی کارت خوان ها دراز شده است.
شور و اشتیاق آزادی حتی یک زندانی در چشمان خیل مردمی که در تالار معلم تبریز گردهم آمده اند موج می زند.
امروز تصاویری از عشق و محبت به هم نوع ثبت می شود که شایسته مردم خیر و نیکوکار آذربایجان و تبریز است. صحنه هایی که اشک را در چشمان حلقه می زند.
رفته رفته بر موج یاری رسانان افزوده می شود. ساعت از ۱۱ شب گذشته و همچنان دستان مهربان در کار کمک رسانی هستند. هر کس هرچه در توان دارد برای آزادی زندانیان جرایم غیر عمد کمک می کند.
کودکانی که همراه والدین خود آمده اند درس ایثار و فداکاری و بخشش را می آموزند.
صحنه های بسیار زیبایی رقم می خورد. در این میان چشمم به مرد مسنی می افتد که داخل مشت خود مقداری پول مچاله شده را یواشکی در دستان جمع آوری کنندگان هدایای نقدی مردم می گذارد و رسیدی هم نمی خواهد. چشمانم پر از اشک می شود بعد از رفتن پیرمرد دزدکی به دست همکار ستاد دیه نگاه می کنم، از اسکناس دو هزاری گرفته تا ده هزاری بود که شاید بیش از صد هزار تومان نمی شد اما چه چیزی این پیرمرد را به این مکان کشانده بود.
شب گلریزان و تالار معلم را می توان مکان و زمان مقدسی نامید که قرار بود موجبات آزادی چندین زندانی دربند را فراهم آورد و در این شبهای عزیز به آغوش خانواده هایشان بازگرداند.
امروز عشق همت کرده بود، محبت آستین بالا زده بود، حس هم دردى، کار خودش را کرده بود و همه دست به دست هم داده بودند تا جشن گلریزان را برگزار و دلهایی را شاد و چشمانی را که شاید سالهاست به امید رهایی منتظر ماه رمضان می مانند پر از اشک شوق کنند.
در این ماه عزیز چشمان خیلی ها منتظر است، منتظر دستان گرم و مهربان شما و من امروز آن دستان گرم را حس می کنم و چشمانی که از کمک به دیگران حس خوشایندی دارند.
امشب خیلی ها کمک کردند از کمک ۷۰۰میلیون تومانی شرکت هواپیمایی آتا گرفته تا دخترجوان ویلچر نشین و کارگری که جیب هایش را خالی کرد تا خانواده های چشم انتظار را بیش از این در انتظار نگذارد.
باید قدر این مردم را دانست. مردمی که هر زمان به یاری همنوع خود می آیند و این را بارها و بارها ثابت کرده اند. بسیاری از کسانی که خود را از مناطق مختلف شهر به تالار معلم رسانده بودند سالهاست در این مکان جمع می شوند و آنهایی که به ابدیت شتافته اند جای خود را به فرزندانشان سپرده اند و امروز فرزندان مرحوم مقیمی اصل پدر صنعت آذربایجان شرقی کار پدرخیرشان را ادامه دادند و فرزندان آنها نیز چنین رویه ای را پیش خواهند برد.
امروز در مزرعه عشق، بذر نیکوکاری پاشیده شد تا فردا در بهار دل ها، گل های معنویّت شکفته شود. ماحصل امروز، همّت مردان و زنانی است که شادی های خود را بر کویر نیازهای هم وطنانِ خود پاشیدند.
طیبه شایان