فرزند معلول، چشمانتظار رهایی مادر از پشت میلهها
نبود پدر و مادر او را بسیار بی تاب و پریشان کرده و مدام چشمانش دنبال ردی از آنان است و زمانی که نام “روز مادر” را میشوند، بیتابتر میشود. این فرزند، چشم انتظار رهایی مادرش از پشت میلههای زندان است تا در این زمستان سرد، آغوش پرمهر مادر را لمس کرده و اندکی آرام شود. یکی از اقوامشان میگوید: به زور مجابش کرده بودیم که نبود پدرش را تحمل کند اما از وقتی که مادرش هم روانه زندان شده دیگر نمیتوان او را آرام کرد مدام بی تاب است و خود را به در و دیوار میکوبد. او میگوید:...