به گزارش روابط عمومی ستاد مردمی دیه استان آذربایجان شرقی ، این پدربزرگ دلسوز که نوهاش به دلیل مشکل روده در بیمارستان بستری بود، از لحظات تلخ آن روزها چنین میگوید:
«در راهروهای بیمارستان قدم میزدم و بیتابی دخترم را که میدیدم، انگار دنیا روی سرم خراب میشد. صحنههایی که امیدوارم هیچکس در زندگیاش تجربه نکند. وقتی از همهجا ناامید شدیم، همانجا با خدای خود عهد بستم که اگر نوهام سلامت به آغوش خانواده برگردد، من نیز در آزادی یک زندانی قدم بردارم.»
با بهبود حال این کودک و بازگشت سلامتی او، پدربزرگ تبریزی به وعده خود عمل کرد و با حضور در ستاد دیه آذربایجان شرقی، هزینه آزادی یکی از زندانیان جرایم غیرعمد و محکومین مالی را تقبل نمود.
او درباره لحظهای که نذرش را برای خانواده بازگو کرده، با لبخندی سرشار از آرامش میگوید:
«وقتی به دختر و دامادم گفتم که میخواهم نذرم را ادا کنم، از شوق اینکه فرزندشان دوباره سلامت شده، چشمانشان پر از اشک خوشحالی شد. حس میکردیم خداوند در برابر صبرمان، آرامش و بخشش را هدیه داده است.»
این داستان، روایتی است از ایمان، امید و انسانیت؛ جایی که شفای یک کودک، چراغ آزادی را برای انسانی دیگر روشن کرد.
شما هم میتوانید در مورد این مقاله نظر بدهید